جدول جو
جدول جو

معنی کشش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

کشش دادن(رَ بَ کَ دَ)
طول دادن. ممتد کردن. دراز کردن. (یادداشت مؤلف). کش دادن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش فرا دادن، گوش کردن، شنیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گشن دادن
تصویر گشن دادن
مایۀ آبستنی دادن، باردار ساختن، بارور کردن درخت خرما با گرد افشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
به هم اتصال دادن دو تکه فلز یا پلاستیک و امثال آن که از هم جدا نشود، جوشکاری، جوشاندن
کنایه از پیوند دادن، کنایه از به هم پیوستن و ترتیب دادن دو چیز مثلاً معامله را جوش داد
فرهنگ فارسی عمید
(رَ کَ دَ)
دراز کردن یا کشیدن. تطویل. (یادداشت مؤلف) ، دراز کردن چیزی را یا مطلبی را. (یادداشت مؤلف). کاری که ممکن است بزودی پایان یابداز روی غرض طولانی کردن. طول دادن. اطاله. مطاوغه
لغت نامه دهخدا
(رَ شُ دَ)
کش گفتن در بازی شطرنج یعنی شاه در خطر است. (یادداشت مؤلف). رجوع به کش و رجوع به کشت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحش دادن
تصویر فحش دادن
بد گفتن دشنام دادن ناسزا گفتن گفتن فحش به کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولش دادن
تصویر ولش دادن
ول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش دادن
تصویر گوش دادن
گوش افکندن، شنیدن، تسمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشن دادن
تصویر گشن دادن
تلقیح لقاح: تابیر گشن دادن خرباس
فرهنگ لغت هوشیار
کوچاندن فرا روندان فاتوراندن رحلت دادن بمهاجرت وا داشتن از جایی بجایی نقل کردن: اگر فرمان شود بمسارعت نوروز و قتلغشاه بکوچ دادن قیام نماییم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمک دادن
تصویر کمک دادن
پاچار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیک دادن
تصویر کشیک دادن
پاستن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیش دادن
تصویر آیش دادن
کشت بخشی از زمین مزروعی را بسال دیگر واگذاشتن تا قوت گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام دادن
تصویر کام دادن
کام بخشیدن: (سر زلف بتان میداد کامم ولی روی پریشانی سیاهست) (میر برهان ابر قوهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوش دادن
تصویر دوش دادن
مدد کردن، یاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
تاشیدن چهرنیدن دسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم دادن
تصویر شکم دادن
انحنا پیدا کردن: دیوار شکم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه کردن، استناد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
بهم پیوستن دو چیز سخت (چون دو تکه فلز) التصاق دادن لحیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کش دادن
تصویر کش دادن
طول دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوش دادن
تصویر جوش دادن
((دَ))
به هم پیوستن دو چیز سخت (مخصوصاً فلز)، لحیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشش کردن
تصویر کشش کردن
((~. کَ دَ))
پیکار کردن، نبرد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کش دادن
تصویر کش دادن
((کِ. دَ))
طول دادن، طولانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش دادن
تصویر پیش دادن
((دَ))
دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
((~. دَ))
به چیزی تکیه دادن، روگردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت دادن
تصویر پشت دادن
تکیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برش دادن
تصویر برش دادن
Slice
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پوشش دادن
تصویر پوشش دادن
Cover
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکل دادن
تصویر شکل دادن
Form, Shape
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاهش دادن
تصویر کاهش دادن
Abate, Alleviate, Curtail, Decline, Decrease, Degrade, Diminish, Downgrade, Lessen, Minimize, Mitigate, Reduce, Taper, Undercut, Decimate
دیکشنری فارسی به انگلیسی